هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات عمیق و پیچیده‌ای مانند عشق، ایمان، فتنه و نیرنگ سخن می‌گوید. شاعر از جدایی از دانش و فرهنگ، و همچنین از عشق و ایمان شکایت دارد. او از وضعیت نابسامان خود و جامعه گله می‌کند و به دنبال آرامش و راه‌حلی برای این مشکلات است. در پایان، شاعر به پذیرش قضا و قدر اشاره می‌کند و از دیگران می‌خواهد که در قضاوت عجله نکنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۹۷

نقش دیبا چنان کشید فرنگ
که ز من برد دانش و فرهنگ

کفر از عشق و عشق از ایمان
چیست این فتنه ها و این نیرنگ

زمزمم سوخته است گو هندو
مشت خاکسترم فشان بر گنگ

وه که بر ما نوشته باده فروش
باده را سنگ و جام را پا سنگ

چند کورانه دست اندازیم
دامن کس نیاید اندر چنگ

زو همه نقش ها و او بی نقش
زو همه رنگ ها و او بی رنگ

گله در دوستی نمی گنجد
بس که شد راه دوستداری تنگ

به قضا تن دهم که در دریا
شادی گوهرست و خوف نهنگ

تو مکن ضرب زخمه را خارج
گر «نظیری » غلط کند آهنگ
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.