هوش مصنوعی: این متن شعری است که از مخاطب می‌خواهد از موانع و مشکلات (نمادینه شده به عنوان خار، بار، و گره) رها شود، مانند گلی که می‌خندد و از بارها رها می‌شود. شاعر تأکید می‌کند که برای رسیدن به آزادی و شادی، باید از تعلقات و ریاها دوری کرد و به سمت حقیقت و خلوص حرکت نمود. در انتها، اشاره‌ای به شهادت و رهایی از زنار (نماد بت‌پرستی) دارد و از مخاطب می‌خواهد تا در صحبت با دوستان صمیمی، از ریا بپرهیزد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی نسبتاً عمیق است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند «شهادت» و «زنار» ممکن است برای سنین پایین نامفهوم یا نیاز به توضیح داشته باشد.

شمارهٔ ۴۰۱

درین بستان به جهد از خار بگسل
چو گل خندان شو و از بار بگسل

اگر تعویذ بر بالت گران است
به زخم ناخن و منقار بگسل

سر رشته به بگسستن توان یافت
ز هم این تار را یک بار بگسل

ز پیش دیده ام بردار کونین
گره از پرده رخسار بگسل

غمت گو ناخنی در دل فرو کن
نمی گویم گره بسیار بگسل

پس از چندین ورع ترسم که گویند
شهادت عرضه کن زنار بگسل

میانی کز ریا بستی به خلوت
برو در صحبت خمار بگسل

شهود او «نظیری » سرسری نیست
زبان از ذکر و دل از کار بگسل
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.