هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات و حالات عاشقانه خود سخن می‌گوید. او از ناتوانی در برابر نسیم، عشق به گل و بلبل، اضطراب ناشی از دوری از گلشن، آشفتگی خاطر از هر بانگ سرود، ترس از گرفتار شدن در بلا، و عشق بی‌پایان به معشوق می‌گوید. در پایان، شاعر از کیفیت عجیب حال خود در بزم وصال یار سخن می‌گوید و نمی‌داند به کجا خواهد رسید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۴۱۱

گهی بر فرش سنبل، گاه بر روی گیا افتم
نسیم ناتوانم تا کجا خیزم کجا افتم

نی کلکم ز حسن روی گل، منقار بلبل شد
مباد از طرف گلشن دور افتم کز نوا افتم

به هر بانگ سرودی خاطرم آشفته می گردد
گلم گویی، که از آمد شد باد صبا افتم

حدیث دام زلفی می کنم، دزدیده دزدیده
دلم را خار خاری هست ترسم در بلا افتم

گرم صد بار سوزی، باز بر گرد سرت گردم
نیم پروانه، کز یک سوختن از دست و پا افتم

به محرومی و بی قدری خضرم گریه می آید
چو در فکر شهیدان تو در روز جزا افتم

«نظیری » بی خود از بزم وصال یار می آیم
عجب کیفیتی دارم، ندانم تا کجا افتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.