هوش مصنوعی: این شعر از نظیری نیشابوری، بیانگر روحیه مبارزه، عرفان و رهایی است. شاعر با تصاویر پرطنین مانند سیل، خیمه، کوه و دریا، به توصیف تلاش‌ها و رنج‌های خود در مسیر زندگی و عرفان می‌پردازد. او از نادیده گرفته شدن توسط دیگران می‌گوید و در نهایت به خلوت و تنهایی روی می‌آورد. شعر با مضامینی مانند جستجوی حقیقت، رهایی از تعلقات دنیوی و عشق به معنا، پایان می‌یابد.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۱۲

ما چو سیل این خار از اول به پشت پا زدیم
خیمه همچون گل ز مهد غنچه بر صحرا زدیم

کوه دانستیم دنیا را و خود را شاخ گل
از بغل مینا برآوردیم و بر خارا زدیم

جنس کنعان مصریان گفتند در بازار نیست
پیشتر راندیم رخش، از کاروان سودا زدیم

دهر ز اول بر سر کین است پندارد که ما
سنگ مریخ و زهل بر گنبد مینا زدیم

تکیه بر آب و سری پرباد نخوت چون حباب
هرزه وا کردیم چشم و غوطه در دریا زدیم

کس ز ما سرگشتگان ره بر مراد خود نیافت
بال و پر در جستجوی منزل عنقا زدیم

قصر فوق و کاخ ته جستیم از ما نبود
خوش به خلوتخانه بنشستیم و می تنها زدیم

غیرت ما با کسی، تار دوتایی برنتافت
بر خود آخر تاب همچون رشته یک تا زدیم

دلگشا دیدیم، صوت و نغمه امروز را
مهر نسیان بر سر افسانه فردا زدیم

سبزه وش شاید که راز خاک بر صحرا نهیم
باده حمرا ز جام لاله حمرا زدیم

کس حدیث آشنایی، در جواب ما نگفت
قفل خاموشی «نظیری » بر لب گویا زدیم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.