۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۰

ما به برهان و خبر پیرو ترسا نشویم
تا رخ بت نپرستیم شکیبا نشویم

در تماشای تو چون آینه گم گردیدیم
که ز پیدایی دیدار تو پیدا نشویم

مهر بر لب چو سر کیسه ممسک زده ایم
تا سر شیشه می وانشود، وانشویم

سرمه در دیده دل تا نکشد لطف حکیم
گر سراپای شود دیده که بینا نشویم

برگذر بودن حسن گل و خوبی بهار
گوشمالی است که مشغول تماشا نشویم

ابتلاهای عزیزان همه زآنست که ما
غره مهلت ده روزه دنیا نشویم

نقش امید به صد دوزخ و دریا، شستیم
تا دگر مصدر هر عرض تمنا نشویم

نرود خامه تکلیف خرد، از سر ما
تا چو سودای جنون، بی سر و بی پا نشویم

قیمت خاک در آن کوی، به افلاک رسید
ما ندانیم چه نرخیم، که بالا نشویم

بگذارید که در تنگ شکر، گم گردیم
کان پشیزیم که بیعانه سودا نشویم

در محبت دل و دین باختن اول قدم است
ما «نظیری » ز تو خرسند به این ها نشویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.