۲۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۴

از ما حذر که دست ز آداب شسته ایم
شرم از دل و زبان، به می ناب شسته ایم

از یک حدیث لطف، که آن هم دروغ بود
امشب ز دفتر گله صد باب شسته ایم

امروز آب دیده ندارد اثر که دوش
تلخی گریه را، به شکر خواب شسته ایم

از رنگ و بوی گریه ما دور دامنت
صد آرزوی کشته درین آب شسته ایم

از عیش ما مپرس «نظیری » خبر که ما
چون خضر لب ز چشمه نایاب شسته ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.