۳۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۵

ما قلم در آتش و دفتر در آب افکنده ایم
هرچه با آن خواهشی هست از حساب افکنده ایم

شب که در مستی سراغ کلبه ما کرده یی
جای غم شادی، برون از اضطراب افکنده ایم

کوی جان معمورتر داریم، از بازار دل
راه سلطان را به عمدا بر خراب افکنده ایم

ما گرفتاران بیدل، هرکجا نالیده ایم
لرزه بر عرش از دعای مستجاب افکنده ایم

بر سر انگشت نیاز ما، اثر بابی که دوش
طره مقصود را، در پیچ و تاب افکنده ایم

چاشنی گیرند مستان از دل پرشور ما
ما همان بر آتش از خامی کباب افکنده ایم

کفر و دین را از سوی باطن رسولان دردهند
ما غلط بینان نظرها در کتاب افکنده ایم

برنتابیم از فرشته منت باد مراد
ما که کشتی بر سر موج سراب افکنده ایم

از کرام الکاتبین منت «نظیری » کی کشیم
ما ز دیوان عمل حرف ثواب افکنده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.