هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های عاشقانه و وجودی خود می‌گوید. او از عشق نافرجام، جدایی، ناامیدی و بی‌عدالتی در زندگی سخن می‌راند و با تصاویر شاعرانه‌ای مانند خیمه گل، مزرعه آفت‌زده و ویرانه، احساسات خود را بیان می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند مستی، عشق، حسرت و غم اشاره دارد و از تضادهای زندگی مانند خنده و گریه، شادی و حسرت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی، رنج و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۱۸

تا به کی خیمه چو گل بر گذر باد زنم
عهد خوبی گذران بینم و فریاد زنم

حاصل مزرع آفت زدگان است آن گنج
من غلط قرعه به ویرانه و آباد زنم

بیش ازین شور نمی گنجد اگر کان نمک
بر جگرسوختگی های خدا داد زنم

مست شوقم می و خون درنظرم یکسانست
سر ز ساقی کشم و چنگ به جلاد زنم

خار حسرت به دل و خنده شادی بر لب
جام غم گیرم و خود نوشم و خوش باد زنم

شرح هجران تو بر مرغ گلستان خوانم
شانه زلف تو بر طره شمشاد زنم

گر مقیمان چمن از تو نشانم گویند
بوسه ها بر قدم بنده و آزاد زنم

قلم عقل ز بازیچه ساقی بشکست
خنده ها بر سبق و بر خط استاد زنم

منهدم گشت چو بنیاد وفا کعبه دل
حاکمی کو که ز بیداد بتان داد زنم

در گلستان چو حدیث قد آن سرو کنم
ناوکی بر دل صد پاره شمشاد زنم

من و ورد سحری نیست «نظیری » انصاف
راه میخانه روم، دوش به زهاد زنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.