هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر است. او از رنج‌های عاطفی، تنهایی، و ناامیدی سخن می‌گوید و از زندگی و خویشتن خویش قانع شده است. شاعر با تصاویر نمادین مانند آتش، آب، دام، و بازی نرد، حالات روحی خود را توصیف می‌کند و در نهایت به دنبال رهایی از خود و غبار شدن است.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج‌های روحی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارند.

شمارهٔ ۴۲۱

ز خراش دم به رقت، ز گداز دل به دردم
دم آتشین بیانان بفسرد و گفت سردم

شده ام ز خویش قانع به خیال جلق و دلقی
نه به درد بازگشتم، نه ز دیده آب خوردم

دهم ار غذای مرغان به خیال دام و قیدم
کنم ار دعای یاران به هوای سرخ و زردم

نکنم قفا به بازی که دو شش نشسته نقشم
نشوم ز لعب فارغ که عقب فتاده نردم

به هوای ابر خیزم فکند ز پای ثقلم
به گذار سیل افتم نرود ز دیده گردم

به قطار کس نگنجم چه گران بها اسیرم
به عیار خس نیرزم چه بلند قدر مردم

بزنم ز ننگ سنگ و بکشم ز عار خنجر
به تهمتن ار درافتم بگریزد از نبردم

بپرم هزار پایه ره بسته قطع سازم
بجهم هزار پله پی مور در نوردم

به خزان و گل نپیچم نه ز قسم رنگ و بویم
به بهار و دی نسازم نه ز جنس گرم و سردم

وزد از کمین نسیمی زندم به موج دریا
که سحاب خشک مغزم نه ز خار و نی ز وردم

به سماع جان «نظیری » ز خودم خلاصیی ده
بفشان چنان غبارم، که غبار کس نگردم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.