هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دردها و رنجهای عاشقانه خود میگوید. او احساس میکند که در دام عشق گرفتار شده و دیگر توان پرواز ندارد. از سستوفایی معشوق شکایت دارد و از زخمهای بلا و دردهای طلبکاری مینالد. همچنین، اشاره میکند که در آتش عشق سوخته و بیدار شده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و دردهای عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۴۲۸
هرکجا ساخت غمی دایره مسمار شدم
هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
بوی یار من ازین سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم
بس کزو شد برم آسوده، دو دستم در خواب
همچنان زیر سرش بود که بیدار شدم
دل دیوانه من قابل زنجیر بود
به شکنج سر زلف از چه سزاوار شدم
من دگر قوت پرواز ندارم در دام
کاش صیاد بداند که گرفتار شدم
قیمت زخم بلا درد طلبکاری بود
نرخ کالا نشنیدم چه خریدار شدم
کس در آتش به دل خویش «نظیری » نرود
زان نگه سوخته بودم که خبردار شدم
هر کجا نقطه شد انده خط پرگار شدم
بوی یار من ازین سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم
بس کزو شد برم آسوده، دو دستم در خواب
همچنان زیر سرش بود که بیدار شدم
دل دیوانه من قابل زنجیر بود
به شکنج سر زلف از چه سزاوار شدم
من دگر قوت پرواز ندارم در دام
کاش صیاد بداند که گرفتار شدم
قیمت زخم بلا درد طلبکاری بود
نرخ کالا نشنیدم چه خریدار شدم
کس در آتش به دل خویش «نظیری » نرود
زان نگه سوخته بودم که خبردار شدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.