هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ناکامیها، پشیمانیها و تلاشهای بیثمر خود در زندگی میگوید. او احساس میکند که همیشه در کارها ناکام مانده و دل و دستش یاری نکرده است. از بیمهری روزگار و نبود شفقت در حق خود شکایت دارد و از عذاب وجدانی که به خاطر گناهانش تحمل میکند، سخن میگوید. شاعر آرزو میکند که اگر از ابتدا راه عقل را پیش گرفته بود، شاید امروز اینگونه نبود. در نهایت، او به عمری که در خدمت به معشوق گذرانده اما قدرش دانسته نشده اشاره میکند و از بیثمر بودن تلاشهایش مینالد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند پشیمانی، گناه و عذاب وجدان ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۲۹
همیشه تار و پود کار ناهموار می بستم
دل و دستم نبود و خویش را بر کار می بستم
برش چندان که می رفتم نبودش شفقتی با من
به افسون خویش را بر محرمان یار می بستم
در آن کو یک شبم گل گشت مهتابی نشد روزی
همیشه خویش را چون سایه بر دیوار می بستم
اگرچه پای تا سر عذر تقصیر و گنه بودم
ز خجلت های عصیان لب ز استغفار می بستم
کسی دیگر بجز من لذت نقصان نمی دانست
گر از اول ره سودا درین بازار می بستم
نمی افتاد چندین رخنه در بنیاد رسوایی
گر از آغاز دست عقل دعوی دار می بستم
کمر در خدمتت عمریست می بندم چه شد قدرم
برهمن می شدم گر این قدر زنار می بستم
نهال عمر پیوند تو کردم برنشد حاصل
ثمر می داد اگر این نخل را بر خار می بستم
«نظیری » این تمنا و طلب تا وقت مردن بود
متاع جان به غارت می شد و من بار می بستم
دل و دستم نبود و خویش را بر کار می بستم
برش چندان که می رفتم نبودش شفقتی با من
به افسون خویش را بر محرمان یار می بستم
در آن کو یک شبم گل گشت مهتابی نشد روزی
همیشه خویش را چون سایه بر دیوار می بستم
اگرچه پای تا سر عذر تقصیر و گنه بودم
ز خجلت های عصیان لب ز استغفار می بستم
کسی دیگر بجز من لذت نقصان نمی دانست
گر از اول ره سودا درین بازار می بستم
نمی افتاد چندین رخنه در بنیاد رسوایی
گر از آغاز دست عقل دعوی دار می بستم
کمر در خدمتت عمریست می بندم چه شد قدرم
برهمن می شدم گر این قدر زنار می بستم
نهال عمر پیوند تو کردم برنشد حاصل
ثمر می داد اگر این نخل را بر خار می بستم
«نظیری » این تمنا و طلب تا وقت مردن بود
متاع جان به غارت می شد و من بار می بستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.