هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تحولات درونی و عرفانی خود سخن می‌گوید. او از دنیای مادی و ظاهری فاصله گرفته و به سمت معنویت و عزلت روی آورده است. در این مسیر، از رنگ‌های فریبنده دنیا دوری کرده و به سادگی و خلوص رسیده است. او از غرور و خودبینی گذشته و به فروتنی و درک حقیقت دست یافته است. در نهایت، شاعر به آرامش و رهایی از تعلقات دنیوی رسیده و در گوشه‌ای خلوت به تفکر و عبادت مشغول شده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و اصطلاحات عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۴۳۶

غساله شوی ته کاسه و ایاغ شدم
بتر ز پنبه رنگین روی داغ شدم

نه خضر بود درین تیره ره نه چشمه خضر
ز شرم هرزه دوی سرو در سراغ شدم

فغان و شیون مرغان چنان ملولم کرد
که جیب و دامن خالی برون ز باغ شدم

نگویم این که سیه بختیم نمی انداخت
چو بال زاغ بدم، همچو چشم زاغ شدم

به روی سبزه و گل بود سیر و پروازم
نصیب خواند که پروانه چراغ شدم

ته پیاله به من داد لیک از مستی
فتیله بر دل خامان نهاد و داغ شدم

به دشت و مزرعه گشتن، هواپرستی بود
به کنج خلوت و عزلت ز باغ و راغ شدم

نسیم نیم شبم بر مشام بویی زد
سحر شکفته و خوش طبع و تر دماغ شدم

مدار کار «نظیری » به خلق و دم درکش
که فارغ از همه در گوشه فراغ شدم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.