هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی و درماندگی خود در برابر شرایط زندگی می‌گوید و احساس سنگینی و ملال را بیان می‌کند. او از تلاش‌های بی‌ثمر، رنج‌های روحی، و ناامیدی سخن می‌گوید، اما در عین حال گاهی به امید و قیام اشاره می‌کند. استفاده از استعاره‌هایی مانند تاک، سوسن، و بلبل نشان‌دهنده‌ی احساسات عمیق و متناقض اوست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند مصرف تریاک و می‌نوشی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۴۳۸

ز جا نتوانم از کم نشئگی چالاک برخیزم
به هر سو چنگ محکم سازم و چون تاک برخیزم

چنان ز آلایش مژگان تر دامن گرانبارم
که سست از جا چو نور دیده نمناک برخیزم

به صافی مشربان صحبت گزیدم صاف باید شد
بسوزم زهد خشک و خرقه تر، پاک برخیزم

چو موجم نقش بر آب و چو گردم رخت بر صرصر
ز دامن تا گریبان همچو سوسن چاک برخیزم

ملال آشیانم کشت، کی باشد بهار آید
چو بلبل مست گردم زین خس و خاشاک برخیزم

به یکدم باده صاحب همتی دستم نمی گیرد
که آتش گردم و از خانه امساک برخیزم

درین صحرای پر صر صر چه تمکینست بودم را
چو دود از باد بگریزم، چو گرد از خاک برخیزم

به سعد و نحس دوران خط تسلیم و رضا دادم
که نتوانم چو نقش ثابت از افلاک برخیزم

نخورده زخم افتادم ز پا ترسم که نتوانم
به خون رنگین پی آرایش فتراک برخیزم

شب از میخانه سوی خانقه رفتم غلط کردم
سحر می بایدم از نشئه تریاک برخیزم

مکن منعم «نظیری » گر ز حکم آسمان نالم
ز مظلومی به داد از حاکم بی باک برخیزم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.