هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق سخن می‌گوید، از دل سوخته و آتشین خود می‌نالد و از روزگار دشمن و حسرت‌هایش یاد می‌کند. او از بی‌صبری در عشق، تغافل معشوق و دشنام‌هایش گله دارد، اما در نهایت به وصال و لطف‌های معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به درک ادبی نسبتاً بالاتری دارد.

شمارهٔ ۴۴۰

خود را کباب ازین دل خودکام کرده ایم
این پاره آتشیست دلش نام کرده ام

گر روزگار دشمن من گشته دور نیست
خون ها ز رشگ در دل ایام کرده ام

این دل که در وصال تسلی ازو نبود
خرسندش از تغافل و دشنام کرده ام

بی صبرم آن چنانکه به قدر کرشمه یی
جانی گرو نهاده، دلی وام کرده ام

پیش خیال او حذر ای دل ز اضطراب
این صید را به حیله دمی رام کرده ام

شام فراق در نظرم داغ حسرتی است
هر می که روز وصل تو در جام کرده ام

از نیم جرعه لطف «نظیری » چه بی خودیست؟
این روز وصل بود که من شام کرده ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.