هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از آرزوی آزادی و رهایی از قید و بندها می‌گوید. او می‌خواهد مانند طوطی از قفس رها شود و مانند کبک دری قهقهه بزند. شاعر از دل‌شکنان تشکر می‌کند که اجازه می‌دهند او از میکده جامی بردارد. او همچنین از تعلقات دنیوی می‌نالد و می‌خواهد دل خود را از یار جفاپیشه برکند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به موضوعاتی مانند رنج و جفا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۴۱

خواهم که به آزادی دل نام برآرم
این طوطی شیرین سخن از دام برآرم

گر زین قفس تنگ برآیم دو سه گامی
چون کبک دری قهقهه از کام برآرم

زین گونه که ناوک فکنانم به کمین اند
صد بال و پرم کم بود ار وام برآرم

ممنونم ازین دل شکنان گر بگذارند
کز میکده حالی قدح و جام برآرم

ای بار تعلق خود ازان نخل فرو بار
کز شاخ اگر من کشمت خام برآرم

این دل که جگرگوشه شیر است به همت
بهتر که چنینش جگرآشام برآرم

دل برکنم از یار جفاپیشه «نظیری »
در شهر به بدعهدی اگر نام برآرم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.