هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه درونی خود سخن می‌گوید، از بی‌غمی و بی‌دردی شکایت دارد و با تصاویر شاعرانه مانند 'خونابه دل تیره' و 'الماس مرهم' احساسات خود را بیان می‌کند. او از بی‌تأثیری دعا و مهر افلاک می‌گوید و در نهایت، به شوق وصال اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین غمگینانه نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۴۴۲

خاک دیگر بر سر مژگان بی غم می کنم
دست دل می گیرم و دریوزه غم می کنم

در تن از آسودگی خونابه دل تیره شد
می شکافم سینه و الماس مرهم می کنم

بی غمم بی غم، ز من ای دردناکان الحذر
مهر از افلاک و تأثیر از دعا کم می کنم

در دل بی لذت من یک سر مو درد نیست
از کدورت سور را با آنکه ماتم می کنم

جز پریشانی نمی آرد دماغ از کار من
از سحر تا شب حساب زلف درهم می کنم

سنگ را در دل گره شد گریه از بیدردیم
خنده از بی غیرتی بر اهل عالم می کنم

وصل را خواهم «نظیری » طوق در گردن نهاد
دست دل در گردن شوق کسی خم می کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.