هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از تجربیات خود در زندگی میگوید، از دوری از جمعیت و رسوایی، بیابانگردی، بیمهری یاران، تلخی روابط اجتماعی، و شکستهای عاطفی سخن میگوید. در نهایت، با دیدار فردی به نام «نظیری»، به نظر میرسد که شاعر به نوعی پذیرش یا تسلیم میرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رسوایی، شکست عاطفی و پذیرش مرگ نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۴۵
ز خیل نغمه سنجان رفتم و طرز کهن بردم
صداع بلبل کج نغمه از طرف چمن بردم
نه زیب باغ کم شد نی بساط سبزه خالی شد
خس خشگی ز نزهتگاه سرو و یاسمن بردم
دگر در شهر از مستی و رسوایی نمی گنجم
بیابان دیدم و دستی به جیب پیرهن بردم
ز بی مهری یارانم ازین به یادگاری نیست
که مهر خویشتن را از ضمیر خویشتن بردم
هر آمیزش که سنجیدم خواص زهر می بخشید
مذاق ناخوشی از شهد و شیر انجمن بردم
به صد کان مومیایی ای حریفان به نمی گردد
شکست خاطری کز بزم آن پیمان شکن بردم
فراغ خاطر از سیر و سفر جستم نشد حاصل
غم غربت فراهم کردم و سوی وطن بردم
«نظیری » مست و بدخو دیدمش فرصت غنیمت بود
لب پرشکوه پیشش رفتم و تیغ و کفن بردم
صداع بلبل کج نغمه از طرف چمن بردم
نه زیب باغ کم شد نی بساط سبزه خالی شد
خس خشگی ز نزهتگاه سرو و یاسمن بردم
دگر در شهر از مستی و رسوایی نمی گنجم
بیابان دیدم و دستی به جیب پیرهن بردم
ز بی مهری یارانم ازین به یادگاری نیست
که مهر خویشتن را از ضمیر خویشتن بردم
هر آمیزش که سنجیدم خواص زهر می بخشید
مذاق ناخوشی از شهد و شیر انجمن بردم
به صد کان مومیایی ای حریفان به نمی گردد
شکست خاطری کز بزم آن پیمان شکن بردم
فراغ خاطر از سیر و سفر جستم نشد حاصل
غم غربت فراهم کردم و سوی وطن بردم
«نظیری » مست و بدخو دیدمش فرصت غنیمت بود
لب پرشکوه پیشش رفتم و تیغ و کفن بردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.