۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۸

یک گلیم، اما به رتبت چون خم و پیمانه ایم
مختلف در رنگ و بوییم ارچه از یک دانه ایم

سر معبودیم و با شرک خفی هم پرده ایم
روح مسجودیم و با نفس دنی هم خانه ایم

طبع معشوقی و لاف عاشقی از ما خطاست
طعمه ناریم گر شمعیم اگر پروانه ایم

گنج در ویرانه باید کرد پیدا ای عجب
بوالعجب تر این که خود گنجیم و خود ویرانه ایم

قفل ها از ما گشاید فتح ها از ما شود
هر کجا تقدیر مفتاحست ما دندانه ایم

کاشف نیت چو شکل قرعه ده نقطه ایم
ره زن باطن چو فال سبحه صد دانه ایم

با بد و نیک ارچه یک روییم همچون آینه
در صلاح کار درهم صد زبان چون شانه ایم

گر پریشانیم عطر سنبل آشفته ایم
ور سیه کاریم کحل نرگس مستانه ایم

آمدیم از علم در تقریر و سرگردان شدیم
زانکه چشم دهر در خوابست و ما افسانه ایم

در طریق بردباری گر «نظیری » عاجزیم
شکر لله در ره وارستگی مردانه ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.