هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی می‌خواهد که به او شراب بدهد تا از غم و تنگناهای زندگی رهایی یابد. او از مستی و می‌نوشی به عنوان راهی برای فرار از مشکلات و کسب معرفت یاد می‌کند. همچنین، به تأثیرات مثبت شراب بر روح و روان خود اشاره می‌کند و از فلک و محتسب شکایت می‌کند. در نهایت، شاعر به زندگی گذرا و بی‌ثباتی دنیا اشاره می‌کند و از حرص و طمع انسان‌ها انتقاد می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است و همچنین به مصرف شراب اشاره دارد که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست.

شمارهٔ ۴۵۹

ساقی به زحمت آمده ام تا به پای خم
یک کاسه می بیار وگر نیست، لای خم

باطن ز کسب معرفتم به نمی شود
تبدیل خلق می کنم از کیمیای خم

از یک پیاله ام ز خلاف فلک بخر
کز سر برون شدم چو می از تنگنای خم

گر خم شکست محتسبم غم نمی خورم
کافیست یک کرشمه ساقی بجای خم

تا هست باغ و میکده از غم پناه هست
یا زیر گل شویم نهان یا قفای خم

چشمم غنی شد از کرم پیر می فروش
طبعم کریم شد ز دم دلگشای خم

مستی من ز جنس حریفان دور نیست
نوشم می از قرابه دیگر ورای خم

پیمانگی کند فلکم، مهر قطرگی
گردون صلای جام زند من صلای خم

در حرص نان چو مور «نظیری » چه مانده ای
طاووس می شود مگس اندر هوای خم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.