هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از وضعیت روحی و روانی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که شکار شده و در عین حال از دیگران کمک نمی‌خواهد. او از درد و رنجی که کشیده سخن می‌گوید و بیان می‌کند که امید چندانی به آینده ندارد. شاعر همچنین به بی‌اعتباری خود اشاره کرده و از انتظار برای وفای به عهد دوست می‌گوید. در نهایت، او به شرم و حیا در رفتار خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج روحی ممکن است برای مخاطبان جوان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۶۰

دهشت از صیدم مکن بی زخم کاری نیستم
خود شکار کس شوم شیر شکاری نیستم

مغز افروزد شمیم و کشت سوزد شبنمم
آه محنت دیده ام باد بهاری نیستم

خود به خون خویش می جوشم چو صهبا در سبو
زین حریفان از کسی ممنون یاری نیستم

به که از من کم رسد زحمت به صدر اعتبار
پر به تنگ از گوشه بی اعتباری نیستم

آگهی بخش است حالم، پند ده بیناییم
در سر مغرور کم از هوشیاری نیستم

فصل ها از سرگذشت ناامیدی خوانده ام
گوش بر افسانه امیدواری نیستم

هرچه می گوید زبانم کرده انشا کاتبم
جز رقم از خامه بی اختیاری نیستم

انتظار وعده دارم در ادای وام دوست
بد ادا وقت طلب در جانسپاری نیستم

خوی شرمم پندگیران را «نظیری » بر جبین
گرچه دارم منفعت بی شرمساری نیستم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.