۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۶

صد غم ز غم پیاله ستاند به یاد من
صد غصه تیغ تیز کند در عناد من

گردد ز شیخ و برهمنم کار بسته تر
در چین ابروی تو گره شد گشاد من

تسبیح و سجده از گل میخانه می کنم
خاک مرادبخش برآد مراد من

پروای راهب و سر زنارم از کجاست
باید به بت درست بود اعتقاد من

بعد وصال رخنه به کارم نمی کند
از بس به عشق گشته قوی اتحاد من

بر آتشم خمار شراب تو آب ریخت
جامی بنوش و دود برآر از نهاد من

چندی به حیله رفت «نظیری » به راه عقل
هرگز بر آن ربوده نبود اعتماد من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.