۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۰

منه به رنگ جهان دل، دی و بهاران بین
وداع حسن گل و ناله هزاران بین

بنفشه خسته و نرگس به خواب و گل در کوچ
وفای همسفران اتفاق یاران بین

ز پاره جگر خلق خاک آکنده ست
ز چاک سینه گل داغ گل عذاران بین

بجورخانه دل ها خراب ساخته اند
نظر به ملک ندارند شهریاران بین

رسیده اند ز اوج سپهر بر لب بام
چو ماه کاسته حسن کلاه داران بین

جوان و پیر به میدان دو اسبه تاخته اند
نبرده گوی سعادت کسی، سواران بین

زمین مجوی ز بهر سکون که مردارست
نشسته بر سر هر کوی جیفه خواران بین

درین مسافرت آزاده ای نخواهی دید
طریق اهل فنا گیر و رستگاران بین

ز آب دیده «نظیری » گل وفا روید
در آن چمن که منم فیض ابر و باران بین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.