۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۴

به دست طبع عنان داده ای دریغ از تو
به چنگ صد هوس افتاده ای دریغ از تو

حریف نغمه مستان و صحن بستانی
نه مرد سبحه و سجاده ای دریغ از تو

ز عیش های صبوحی به دامن عصمت
چه داغ شرم که ننهاده ای دریغ از تو

به صیدگاه ضعیفان ز بازوی شوخی
چه تیر جور که نگشاده ای دریغ از تو

به گرد لاله لالی درین سرابستان
بگفت سوسن آزاده ای دریغ از تو

جمال موصلیان خوی کوفیان داری
نه در دیار وفا زاده ای دریغ از تو

به ناز کشته ای و بر مزار کشته خویش
تحیتی نفرستاده ای دریغ از تو

زمام شرم به یک جرعه می دهی از دست
سبک وقار و تنک باده ای دریغ از تو

فسون عشوه اثر زود می کند به دلت
به هیچ رام شوی، ساده ای دریغ از تو

به مجمعی که به پروانگی نیرزندت
چو شمع تا سحر استاده ای دریغ از تو

به هر حدیث «نظیری » عتاب می ورزی
به کین اهل دل آماده ای دریغ از تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.