۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۴

دیریست ز گوشه نقابی
داریم امید فتح بابی

از زلف کجش به عقد انگشت
ذوقست گرفتن حسابی

وآنگه به نشان بوسه کردن
از صفحه رویش انتخابی

هردم به گلاب پاش مژگان
بر جیب فشاندش گلابی

از دیده تر بر آن بناگوش
غلطان دیدن در خوشابی

ارزد به نشان صد سلیمان
تا بی کندن ز لعل نابی

انگشت نمای شهرم از وی
هر دم به نوازش خطابی

مطعون دارد میان خلقم
هر روز به شهرت عتابی

دل هر گله کز تغافلش داشت
سر شد به ندادن جوابی

رازی که به صد دهان نگنجد
گردید بیان به اضطرابی

با دوست گر اتحاد خواهی
از خویش «نظیری » اجتنابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.