۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳۶

گر حسن جمال تو طلبکار نبودی
در خانقه و بتکده دیار نبودی

گر نرگس مست تو نکردی جدل آغاز
تا گردش او بودی هشیار نبودی

بی پرده توانستی اگر روی نمودن
در کعبه حجاب در و دیوار نبودی

نازت ننهادی به دل این بار امانت
گر حسن تو از عشق گرانبار نبودی

میزان تو در دست غرورست وگرنه
حسن تو به این قیمت و مقدار نبودی

گر غیرت تو پرده پندار بهشتی
یک دل شده محروم ز دیدار نبودی

افسوس که خوی تو چو روی تو نکو نیست
ورنه همه بودی گل و یک خار نبودی

ای کاش نیامیختی این رنگ محبت
تا این همه نیرنگ تو در کار نبودی

آسان ز عتاب تو توانست رهیدن
گر جان به کمند تو گرفتار نبودی

آن تاب و توان رفت که بر یاد رخ تو
دشوار شدی کارم و دشوار نبودی

می رست ازین حلقه زنار «نظیری »
گر معنی تسلیم به زنار نبودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.