هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عشق نافرجام و دوری از معشوق است. شاعر از جفاها و بی‌وفایی‌های معشوق شکایت می‌کند و از تلخی‌های عشق و جدایی می‌نالد. در عین حال، به زیبایی‌های معشوق و جذابیت‌های او نیز اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، درد و رنج عاطفی، و استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد.

شمارهٔ ۵۳۹

کمند عشوه گشادی و فتنه سر دادی
هزار عربده را سر به بحر و بر دادی

روان و روح به خود انس داده را جوییم
ز حجره راندی و تن در قفای در دادی

به دوری تو دل و صبر ما نمی ارزند
مرا به دست رفیقان بی جگر دادی

به فهم و خاطر زیرک ظفر میسر نیست
به کار پرخطر اسباب مختصر دادی

چسان به سر نرود دود و مضطرب نشوم
که ره چو شعله خارم به نیشتر دادی

ز تلخی تو کنم شکوه تا نداند کس
که زهر در قدحم کردی و شکر دادی

مرا که درد صبوح و می شبانه نساخت
سرشگ نیم شب و ناله سحر دادی

اگر چه قیمت پروانگی وصلم نیست
وظیفه غم و ادرار چشم تر دادی

به ذره ذره ام از مهر تست زناری
چو کوهم ارچه ز سر تا به پا کمر دادی

هنوز دعوت حلوای بوسه در راهست
ز خط و لب نمک و تره ماحضر دادی

به این جمال «نظیری » کسی حدیث نگفت
قمر ز عقرب و یوسف ز چاه بر دادی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.