هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق می‌گوید و از درد هجران شکایت می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که در روز وصال، گرم‌تر و پرعاطفه‌تر باشد و از غم دیگران دل‌سوزتر نباشد. شاعر به ناتوانی خود در برابر تقدیر اشاره می‌کند و از دانش و بینش معشوق سخن می‌گوید. او همچنین به تضادهای زندگی مانند زمستان و بهار اشاره می‌کند و از معشوق می‌خواهد که در روزهای سخت، پشتیبان او باشد. در پایان، شاعر بر اهمیت تواضع و فروتنی تأکید می‌کند و از معشوق می‌خواهد که در فصل بهار وصال، شادمانی را از بستان هجران برگزیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۴۶

تو را گفتم ز صبح وصل مهرافروزتر باشی
نه کز داغ و داع دوستان دلسوزتر باشی

به سعیت چون کمان می خواستم در بر کشم روزی
چه دانستم که از تیر قضا دل دوزتر باشی

من از شغل تو سرگردان شدم در ابجد دانش
تو در علم نظر هر دم نکات آموزتر باشی

مثال ما درین بستان زمستان و بهار آمد
که چندانی که من بد روز تو بهروزتر باشی

نه گردونی که با عالم قرابت کشتگی دارد
چرا هرچند زاری بشنوی کین توزتر باشی

تواضع جو که می سازد غرور و سرکشی خوارت
ز جمشید ار به حسن و دلبری فیروزتر باشی

«نظیری » تا بهار وصل گل افشان شود باید
ز بستان دردی هجران نشاط اندوزتر باشی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.