هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات تنهایی، عشق و اندوه خود می‌پردازد. او از نبودن یار و محرومیت از عشق شکایت دارد و به دنبال آرامش و فریادرسی می‌گردد. همچنین، به مقایسه‌ای بین خود و دیگران اشاره می‌کند و از ناتوانی در رسیدن به خواسته‌هایش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۵۴۷

خلوتی خواهم و سودای سر زلف کسی
دم گرمی که چراغی بفروزد ز خسی

ازگلم خار به دل می خلد افسوس که نیست
پر و بالی که گریزم به شکاف قفسی

شعله از قهر به بال و پر پروانه نکرد
آنچه از لطف کند شهد به بال مگسی

غم و اندیشه مرا زود درآورد از پای
پای برجاتر ازین می طلبد عشق کسی؟

بس تنک حوصله ام دست و دلی می خواهم
که بگیرم به فغان دامن فریادرسی

محملی نگذرد از بادیه ما ورنه
همه در وجد و سماعیم به بانگ جرسی

لاف سربازی ما با تو «نظیری » غلط است
چون تو بر چهره نداریم غبار فرسی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.