هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید. او از حضور معشوق در زندگی خود احساس آرامش و شادی می‌کند و این حضور را به‌گونه‌ای توصیف می‌کند که گویی هزاران جان به جان او افزوده شده است. شاعر از زیبایی و قد بلند معشوق تعریف می‌کند و احساس می‌کند که معشوق او را به آسمان می‌برد. در پایان، شاعر از جدایی و دوری معشوق ابراز ناراحتی می‌کند و خود را بندهٔ بانگ پاسبان (موذن) می‌داند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات شعری قدیمی ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۶

آمد بر من جهان و جانم
انس دل و راحت روانم

بر خاستمش به بر گرفتم
بفزود هزار جان به جانم

از قد بلند و زلف پشتش
گفتم که مگر به آسمانم

چون سر بنهاد در کنارم
رفت از بر من جهان و جانم

فریاد مرا ز بانگ موذن
من بندهٔ بانگ پاسبانم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.