۲۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

پوشیده پرده گر دوست روی سیاه ما را
رنگ خجالت آورد بر رو گناه ما را

پیری خلاص میکرد ما را از روی عالم
گر سنگ ره نمیشد عینک نگاه ما را

گر برنشد چراغم ای دل خورم چرا غم؟
نگرفته است از دست کس شمع آه ما را

آورد رو بهرکس کردند پشت بر وی
گویا نمی شناسد دل قبله گاه ما را

ما شاه ملک فقریم از ما حذر کن ای خصم
چون شعله کس ندیده است پشت سپاه ما را

غیر از زلال اخلاص با جمله دشمن و دوست
آبی نبوده هرگز در زیر کاه ما را

گردید پرده ما را بر عیب خودنمایی
بر ما بسی است منت روز سیاه ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.