۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶

صبح میسازد شب من چشم گوهرپاش را
بار خاطر نیست هرگز روز من خفاش را

ناقبولی آن قدر دارم که بر تصویر من
خط بطلان نیست هر موی قلم نقاش را

چشم دشمن، روشن از روز سیاه من شود
ظلمت شب سرمه باشد دیده خفاش را

گر بخشم آن تندخو دامن ز ما افشاند و رفت
مدعا دامن زدن بود آتش سوداش را

واعظ ما چشم تا وا کرد از غیر تو بست
این چنین باید بنازم دیده بیناش را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.