۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰

با عدو، بر خویش پیچیدن بود جولان ما
خصم، خوش باشد اگر داری سر میدان ما

با وجود تندی ما در مصاف خصم، نیست
بی نگاه عجز چشم جوهر پیکان ما

طایری وحشی بود هر لحظه یی از زندگی
پر زدنهایش ز بر هم سودن مژگان ما

در رهت دادیم، عقل و هوش و عمر و زندگی
ای غم دنیا چه میخواهی دگر از جان ما

آن نه در دریاست موج و، این نه در صحرا سراب
بحر و بر لرزد بخود، از شورش توفان ما

پیش ما از راستی، یک پله دارد کوه و کاه
کس طرف گیری نجوید یک جو از میزان ما

ما چو واعظ نیستیم از تنگدستان هنر
هر چه خواهی جز روایی هست در دکان ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.