۲۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶

در جهان گشته سمر حرف پریشانی ما
پهن باشد همه جا سفره بینانی ما

نیست ما را گله از تنگی احوال جز این
که ملولند عزیزان ز پریشانی ما

نیست از سیل حوادث به جز این دلکوبی
که چرا جغد کشد منت ویرانی ما

دردسرهای جهان چاره ندارد جز مرگ
نیست جز خاک لحد صندل پیشانی ما

ما به قطع نظر از بیم حوادث رستیم
چشم پوشیدن ما کرد نگهبانی ما

هرچه داریم چو گل بر طبق اخلاص است
مانع همت ما نیست پریشانی ما

بجز از تندی سیلاب نیابد تسکین
بسکه ایام بود تشنه ویرانی ما

هرچه در خاطر ما ساده دلان میگذرد
همچو آیینه عیانست ز پیشانی ما

مفلسان گرچه نبردند ز ما فیض، ولی
خانه گنج شد آباد ز ویرانی ما

ننهد آب رخ گریه اگر پا به میان
که ز لطفش طلبد عذر پشیمانی ما؟

غم او کرده قدم رنجه، نثاری است ضرور!
نیست واعظ بعبث این گهر افشانی ما؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.