۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۹

مرد خدا که پیشت، پامال چون حصیر است
ز استادگی است خنجر، ز افتادگی حریر است

ناز و نعیم فردوس، هستند تشنه او
آن بینوا که دائم، از نان خشک سیر است

شاهان ز تیغ آهش، بیچاره اند و عاجز
آنکس که در نظرها بیچاره فقیر است

از علم بی عمل کس، فیضی چنان نیابد
علمی که بی عمل شد، روغن گرفته شیر است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.