۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۷

رنگ سرخ آدمی را میکند زرد احتیاج
روی گرم دوستان را، میکند سرد احتیاج

ای بسا روها که کرد از رنگ خجلت غازه دار
کرده مردان را بسی نامرد، نامرد احتیاج!

ظاهر از سیمای نخل تشنه می گردد که چون
چهره آزادگان را میکند زرد احتیاج

اره در پا ز آمد و رفت در دونان نهاد
نخل عزتها بسی از پا درآورد احتیاج

پیش صاحبدل که میداند زیان و سود خویش
هست دلها را ز درمان بیشتر درد احتیاج

کیسه تا گردید پر، دل شد ز یاد حق تهی
آنچه با ما بی نیازی کرد، کی کرد احتیاج!

لذت شهد قناعت را بکامش تا رساند
واعظ ما را ز لذتها غنی کرد احتیاج
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.