هوش مصنوعی:
این شعر از ناامیدی و بیاعتباری دنیا سخن میگوید. شاعر از بیثمری جوانی و نبود بهرهای از بهار زندگی مینالد، دنیا را پوچ و بیارزش میداند و اشاره میکند که حتی واعظان نیز از طمع دنیوی در امان نیستند. هوای نفس را عامل ندامت میداند و تأکید میکند که این جهان برای او دلنشین نبوده و تنها غبار در دلش نشسته است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار بوده و ممکن است باعث سردرگمی یا تأثیرات منفی روحی شود. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و بیاعتباری دنیا برای مخاطبان جوانتر نامناسب است.
شمارهٔ ۲۲۱
فصل شباب رفت و، نیامد بکار هیچ
فیضی نیافتیم ازین نوبهار هیچ
دنیای شوم را نبود، هیچ اعتبار
با آنکه کس از او نگرفت اعتبار هیچ
از بسکه این جهان نبود دلنشین مرا
در دل نمی نشیند ازو جز غبار هیچ
در پیش زرپرست که فکرش همه زر است
باشد شمار زر، همه روز شمار هیچ
آخر هوای نفس تو، آه ندامت است
زین می ندیده است کسی جز خمار هیچ
واعظ نبوده بی تب و لرز از برای رزق
بر وی نشد هوای جهان سازگار هیچ
فیضی نیافتیم ازین نوبهار هیچ
دنیای شوم را نبود، هیچ اعتبار
با آنکه کس از او نگرفت اعتبار هیچ
از بسکه این جهان نبود دلنشین مرا
در دل نمی نشیند ازو جز غبار هیچ
در پیش زرپرست که فکرش همه زر است
باشد شمار زر، همه روز شمار هیچ
آخر هوای نفس تو، آه ندامت است
زین می ندیده است کسی جز خمار هیچ
واعظ نبوده بی تب و لرز از برای رزق
بر وی نشد هوای جهان سازگار هیچ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.