۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۴

همین توقعم از تنگ آن دهن باشد
که گاه هم شکر افشان، ز حرف من باشد؟

کشی مصور اگر زحمت شبیه مرا
مکش تو هیچ ز من، تا شبیه من باشد

بجز تلاش کنان صف نعال، کجاست
کسی که لایق صدر هر انجمن باشد

کنند زندگیی در لباس، خودسازان
کسی است زنده که فکرش همین کفن باشد

به از سخن چه بود غیر خامشی؟ آن هم
برای اینکه در اندیشه سخن باشد!

دل فسرده، بیک داغ، دل نمیگردد
نه هرکجا که گلی بشکفد چمن باشد

ملول کرده ز بس زندگی مرا واعظ
عذاب قبر، همین بس برای من باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.