هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق میگوید و احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از گریههای بیپایان، بیخوابیهای شبانه و از دست دادن عمر در فکر این و آن مینالد. همچنین، به پشیمانی از غرور و آزادگی اشاره میکند و تأکید میکند که آزار دلهای غمگین میمنتی ندارد. در نهایت، شاعر از خاموشی تمجید میکند و بیان میکند که حتی سخنوران نیز باید از خاموشی ستایش کنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۹۶
سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانان شد
نگه در اشک من، چون رشته در تسبیح پنهان شد
چنان گردیده جا تنگ از هجوم گریه در چشمم
که نتواند شب هجران او، خوابم پریشان شد
بفکر این و آن، عمر گرامی رفت از دستم
مرا طول امل بر سطر هستی، خط بطلان شد
اگر آزاده یی، افگندگی میکن درین بستان
که آخر بید مجنون، از سرافرازی پشیمان شد
ندارد میمنت آزار دلهای حزین کردن
که در پیچید تا زلف تا با دلها، پریشان شد
نگنجد گرچه در ظرف سخن تعریف خاموشی
برای مدح خاموشیست، گر واعظ سخندان شد
نگه در اشک من، چون رشته در تسبیح پنهان شد
چنان گردیده جا تنگ از هجوم گریه در چشمم
که نتواند شب هجران او، خوابم پریشان شد
بفکر این و آن، عمر گرامی رفت از دستم
مرا طول امل بر سطر هستی، خط بطلان شد
اگر آزاده یی، افگندگی میکن درین بستان
که آخر بید مجنون، از سرافرازی پشیمان شد
ندارد میمنت آزار دلهای حزین کردن
که در پیچید تا زلف تا با دلها، پریشان شد
نگنجد گرچه در ظرف سخن تعریف خاموشی
برای مدح خاموشیست، گر واعظ سخندان شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.