هوش مصنوعی: این شعر از عرفان و مستی معنوی سخن می‌گوید، جایی که عاشقان از خود فراموش شده‌اند و در برابر سختی‌ها بیمی ندارند. پیران با خم شدن به سوی اجل، خود را در آغوش مرگ می‌یابند. مستان حق از باده‌ی اندیشه‌ی جهان هشیار شده‌اند و واعظان را نشاط بندگی نیست، چرا که دل‌ها در سوگ مرگ خود سیاه‌پوش شده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اشاره‌های فلسفی به مرگ و زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۰۲

آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند
از یاد خویش جمله فراموش گشته اند

از تیر حادثات نترسند آن کسان
کز دلق پاره پاره، زره پوش گشته اند

از پشت خم برای بغل گیری اجل
پیران ز پای تا به سر آغوش گشته اند

مستان حق ز باده اندیشه جهان
هشیار گشته اند که بیهوش گشته اند

آنان زیاد دوست توانند دم زدن
کز خاطر زمانه فراموش گشته اند

واعظ نشاط بندگی حق ز کس مجوی
دلها بمرگ خویش سیه پوش گشته اند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.