۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۲

آنانکه از شراب تو مدهوش گشته اند
از یاد خویش جمله فراموش گشته اند

از تیر حادثات نترسند آن کسان
کز دلق پاره پاره، زره پوش گشته اند

از پشت خم برای بغل گیری اجل
پیران ز پای تا به سر آغوش گشته اند

مستان حق ز باده اندیشه جهان
هشیار گشته اند که بیهوش گشته اند

آنان زیاد دوست توانند دم زدن
کز خاطر زمانه فراموش گشته اند

واعظ نشاط بندگی حق ز کس مجوی
دلها بمرگ خویش سیه پوش گشته اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.