۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۷

میشود جان تازه، چون دوری ازین تن میکند
میشود دل زنده هرگه یاد مردن میکند

مرهم مظلوم باشد، نیش بر ظالم زدن
زخم دندان سگان را، بخیه سوزن میکند

پیچش هر کار را، باشد گشادی عاقبت
آخر این سرگشتگی کار فلاخن میکند

ای که از رنج توقع مانده یی از خواب و خور
درد دندان طمع را، چاره کندن میکند

میتوان با روی گرمی صد دل آوردن بدست
خانه صد آیینه را یک شمع روشن میکند

غم مخور، گردد جداییها به جمعیت بدل
تخم را دهقان پریشان، بهر خرمن میکند

از ره چشم است واعظ، خانه دل بی صفا
گرد، ره در خانه ها دایم ز روزن میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.