هوش مصنوعی:
این متن به انتقاد از مادیگرایی و ارزشهای ظاهری در جامعه میپردازد. شاعر از افرادی سخن میگوید که طلا و ثروت را به جای ارزشهای معنوی میپرستند و دنیای آنها را پر از حرص و حسد توصیف میکند. او همچنین از تنهایی و گمنامی خود در میان این جامعه سخن میگوید و اشاره میکند که سخنان حکیمانه در چنین محیطی بیاثر است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم انتقادی و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۳۴
سخن سیم و زر و خانه و اسباب بود
سخنی فی المثل امروز اگر باب بود
هرکجا بگذرد آب سخن سیم و زری
صد دل آویخته هر سوی چو دولاب بود
قبله طاعت این قوم، طلای دو تبی است
طاق درهای خسان، نایب محراب بود
مرده کشتن اویند جهانی ز حسد
هر که سر زنده درین عهد چو سیماب بود
نیست گر بلد، ای خانه خرابی چو حباب
در ویرانه ام، از کوچه سیلاب بود!
کس نداند ره ویرانه ام از گمنامی
زآن تهی، کلبه ام از پرتو مهتاب بود
غیر خر مهره ندانند خرانش ز خری
سخن واعظ اگر چه گهر ناب بود
سخنی فی المثل امروز اگر باب بود
هرکجا بگذرد آب سخن سیم و زری
صد دل آویخته هر سوی چو دولاب بود
قبله طاعت این قوم، طلای دو تبی است
طاق درهای خسان، نایب محراب بود
مرده کشتن اویند جهانی ز حسد
هر که سر زنده درین عهد چو سیماب بود
نیست گر بلد، ای خانه خرابی چو حباب
در ویرانه ام، از کوچه سیلاب بود!
کس نداند ره ویرانه ام از گمنامی
زآن تهی، کلبه ام از پرتو مهتاب بود
غیر خر مهره ندانند خرانش ز خری
سخن واعظ اگر چه گهر ناب بود
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.