۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۵

مهر و کین از بهر حق، در خلق عالم کم بود
لعن ابلیس از ره فرزندی آدم بود

تا فراموشش نگردد کار مردم ساختن
رشته بر انگشت شاه از حلقه خاتم بود

کوس رحلت زن، چو شد خورشید اقبالت بلند
مسند دولت گل و، مسند نشین شبنم بود

نقد جان بیدرد در بازار دین نبود روا
چون زر بی سکه دان هر دل که آن بیغم بود

روز و شب آیند دلگیر و سیه پوشم به چشم
خانه چشمم تو گویی خانه ماتم بود

پایه قدر سخن برتر نبودی، گر ز مال
از چه واعظ سکه را جا بر سر درهم بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.