۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۹

کی دلت خوشحال با اندیشه دنیا شود؟!
خار خارت، کی گذارد غنچه دل وا شود؟!

عرصه دنیا که در وی عاقلان سرگشته اند
آن قدر جانیست یک دیوانه را صحرا شود

چون خیالاتست در چشمت، وجود این و آن
هیچ غیر از حق نماند، چشم دل گر وا شود

از غبار دیده هر خط میشود خط غبار
دل چو بینا گشت، خط معرفت خوانا شود

آدم، آدم، مرد، مرد؛ از همت همت بود
قیمتت بالا شود، گر همتت والا شود!

چشمها از روی شب پوشیده گردد از عبوس
دیده ها بر روی صبح از روگشادی واشود

روشناس خلق پیران را، مریدان میکنند
در نوشتن حرفها از نقطه ها خوانا شود

تا نگوید یار ما واعظ که هر جایی شدی
گفت و گوی ما نمیخواهیم در هرجا شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.