۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۶

گوشه گیران را بره درگه سلطان چه کار؟!
سیر چشمان را بچین ابرو دربان چه کار؟!

بوریا چون موج آب زندگی استاده است
کلبه درویش را با قالی کرمان چه کار؟!

نیکنامان، فارغند از منت عمر دراز
زنده جاوید را،با چشمه حیوان چه کار؟!

پیش پای آب، یکسانست سنگ و خاک جو
مرد سالک را بسخت و سست این دوران چه کار؟!

گر نباشی اشعب طماع، عالم حاتم است
بی طمع را در جهان با بخل و با احسان چه کار؟!

چشمه تا در جوش باشد، خس نیابد ره در آن
خواب را با چشم گریان سحر خیزان چه کار؟!

راستی باید سخن را، بعد از آن الفاظ خوش
با کجی، آید ز تیر خوش پر و پیکان چه کار؟!

گر خدا را بنده یی، واعظ غم روزی مخور
خواجه تا باشد، غلامان را بآب و نان چه کار؟!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.