هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد عشق و نامهربانی معشوق را بیان می‌کند. شاعر از بی‌توجهی و سردی معشوق شکایت دارد و احساسات خود را با تصاویر شاعرانه مانند لب تنگ معشوق، خار در چشم، و گردش پرگار وار حول او توصیف می‌کند. همچنین، او از ناتوانی در بیان احساسات و رنج‌هایش می‌گوید و به دنبال راهی برای جلب توجه و رحمت معشوق است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

شمارهٔ ۳۷۷

گر نپرسد حالم آن نامهربان غمخوار وار
در دهان تنگ او جا نیست یک گفتاروار!

چون کند عناب آن لب چاره صد خسته دل؟
عالمی بیمار و، شربت نیست یک بیمار وار!

بسکه دل کندن ز بزم یاد جانان مشکلست
آهم از لب باز میگردد بدل طوماروار

میکنم خالی ز بیرحمی دل او را بعجز
گر امانم میدهد آن غمزه یک دیدار وار

بسکه نقد هستیم خرج گداز عشق شد
پیش جانان عرض حالم نیست یک اظهار وار

رشته سان آن دسته گل را بگرد سر نگشت
میخلد مد نگه در دیده من خاروار

با دهان تنگ او کرده است تا نسبت درست
نقطه یی هرجاست، گردم گرد او پرگار وار

تا مگر یابند ره در بزم آن شیرین سخن
دست صد حرفست و، دامان زبان طومار وار

در میان جز گفتگویی نیست ز آن موی کمر
گرد آن کافر بسی گردیده ام زنار وار

جسم را تنها نیفگنده است از پا عشق او
هوش ما را نیز قوت نیست یک رفتار وار

دیگر آن شوخ تغافل پیشه نام من نبرد
پیش او حرف وجودم نیست یک تکرار وار

آتش شرمم گدازد، ور نه جرم عالمی
نیست پیش رحمت عامش یک استغفار وار

سایه وش باید که آسایند از او افتادگان
هر که دم از سربلندی میزند دیوار وار

میشود صیت بزرگی در جهان از وی بلند
هر که میگوید سخن با نیک و بد کهسار وار

عرض حال خویش را واعظ بخاموشی گذار
از حقارت مطلب ما نیست یک اظهاروار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.