۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۷

گر نباشد بیش ای دل سیم و زر، با کم بساز
با سر بیدرد سرکن، با دل بیغم بساز

با چه خواهم خورد امشب، یک دو شب هم صبر کن
با چه خواهم ساخت فردا، یک دو روزی هم بساز!

با نگاه خشک، عمری ساختی از بی غمی
چشم من، یک چند، هم با دیده پرنم بساز

نیست غیر از حسرت یک آه حسرت در دلم
پر مکن تعجیل، با من ای نفس یک دم بساز

سازگاری، در نهاد عالم امکان کجاست؟
ای دل ناساز، با من ناسازی عالم بساز

هرزه نالان بوته تیر تعرض میشوند
خواهی ار بسیار گو باشی، بحرف کم بساز

واعظ این ده روز را، غم بیش ازین در کار نیست
از قبا با ژنده، از دینار با درهم بساز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.