هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، شاعر بزرگ ایرانی، با زبانی عرفانی و پندآموز، مخاطب را به بیداری و حرکت دعوت می‌کند. شاعر از خواب غفلت، گذر عمر، اهمیت یاد دوست، و ضرورت تلاش برای رسیدن به کمال سخن می‌گوید. او با اشاره به مفاهیمی مانند فیض الهی، مرگ، و رنج عشق، مخاطب را به خودشناسی و تلاش برای بهبود حال خود تشویق می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مرگ و رنج نیاز به بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانی و بزرگسالی شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۴۰۳

بس است خواب، دگر چشم من ز جا برخیز
ز دست عمر شدت، عمر من بپا برخیز

گشاده درگه فیض حکیم خسته دلان
توهم بجوی پی درد خود دوا، برخیز

ترا که بهر سفر، توشه پختن است ضرور
نگشته تا که خموش آتش بقاء برخیز

رهت بخانه تاریک مرگ خواهد بود
بده چراغ دل خویش را ضیا، برخیز

ز دوست کرده ترا خواب ناز بیگانه
مگر شوی نفسی با وی آشنا، برخیز

مگر کند قدمی رنجه یاد دوست دلا
بآه خانه خود را بده صفا برخیز

ز دست رفته و از پا فتاده ایم کنون
مقام کردن یاری است، ای دعا برخیز

بچار موجه عصیان فتاده یی واعظ
مباش کم ز خس، اکنون بدست و پا برخیز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.