۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۷

وقت نزاع، جان و دل از بهر غارتش
ناخن به هم زند ز دو ابرو اشارتش

شاید که در لباس رسد از لبش بکام
پنهان شده است معنی از آن در عبارتش

گردیده خاطرم چو قدمگاه یاد او
غم ها از آن کنند تلاش زیارتش

دل خانه شکسته ز بار وجود تست
باشد خراب ساختن خود، عمارتش

واعظ نبود با خبر از زخم تیغ دوست
مرهم چه خوب کرد که داد این بشارتش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.