هوش مصنوعی:
این متن یک دعا و مناجات است که در آن گوینده از خداوند میخواهد تا گناهان او و دیگران را ببخشد. او به فضل و بخشش الهی متوسل میشود و از بزرگان دین مانند پیامبر اسلام، امام علی، امام حسین و دیگر ائمه کمک میطلبد تا شفاعت کنند. متن مملو از التماس و درخواست بخشش است و نشاندهندهی عمق ایمان و وابستگی گوینده به اهل بیت است.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مضامین عمیق مذهبی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم دینی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و شناخت دارد.
شمارهٔ ۴۱۸
یارب بفضل خویش، گناهان ما ببخش
از تست جمله بخشش و، از ما خطا ببخش
هر چند نیستم سزاوار بخششت
ما را بروی شاه رسل، مصطفی ببخش
ما در طریق بندگیت، گر پیاده ایم
ما را بشهسوار عرب مرتضی ببخش
جز سوختن اگر چه نباشد سزای ما
اما بسوز سینه خیرالنسا ببخش
ما را که خسته است بالماس غم جگر
از بهر خاطر حسن مجتبی ببخش
ما مجرمان که تشنه لب آب رحمتیم
ما را بشاه تشنه لب کربلا ببخش
یارب بآه و ناله سجاد و درد او
کز درد بیغمی همگی را دوا ببخش
در دوستی باقر و جعفر چو صادقیم
ما را بآن دو پیشرو اولیا ببخش
این نامه ها بگریه کاظم بشو ز جرم
این جهل ها بدانش و علم رضا ببخش
بر دامن و تقی و نقی دست ما ببین
ما را به آن دو سرور اهل سخا ببخش
از عسکریست عاقبت کار ما حسن
زین حسن اعتقاد، بدیهای ما ببخش
شد ز انتظار صاحب ما، چشم ما سفید
ما را بدرد دوری آن مقتدا ببخش
زین چهارده بس است یکی بهر عالمی
ما را برای خاطر هر یک جدا ببخش
واعظ شکسته بر در ایشان چو استخوان
او را باین شکستگی، ای پادشا ببخش!
کارش تباه و، درد ز حد بیش و، صبر کم
حالش ببین و، رحم نما و، دوا ببخش
از تست جمله بخشش و، از ما خطا ببخش
هر چند نیستم سزاوار بخششت
ما را بروی شاه رسل، مصطفی ببخش
ما در طریق بندگیت، گر پیاده ایم
ما را بشهسوار عرب مرتضی ببخش
جز سوختن اگر چه نباشد سزای ما
اما بسوز سینه خیرالنسا ببخش
ما را که خسته است بالماس غم جگر
از بهر خاطر حسن مجتبی ببخش
ما مجرمان که تشنه لب آب رحمتیم
ما را بشاه تشنه لب کربلا ببخش
یارب بآه و ناله سجاد و درد او
کز درد بیغمی همگی را دوا ببخش
در دوستی باقر و جعفر چو صادقیم
ما را بآن دو پیشرو اولیا ببخش
این نامه ها بگریه کاظم بشو ز جرم
این جهل ها بدانش و علم رضا ببخش
بر دامن و تقی و نقی دست ما ببین
ما را به آن دو سرور اهل سخا ببخش
از عسکریست عاقبت کار ما حسن
زین حسن اعتقاد، بدیهای ما ببخش
شد ز انتظار صاحب ما، چشم ما سفید
ما را بدرد دوری آن مقتدا ببخش
زین چهارده بس است یکی بهر عالمی
ما را برای خاطر هر یک جدا ببخش
واعظ شکسته بر در ایشان چو استخوان
او را باین شکستگی، ای پادشا ببخش!
کارش تباه و، درد ز حد بیش و، صبر کم
حالش ببین و، رحم نما و، دوا ببخش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.