۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۹

در زمین شوره هر دل که خواندی قابلش
این قدر تخم محبت کاشتی، کو حاصلش؟!

نان خود در روز بازار قیامت پخته است
چون تنور آنکس که بهر دیگران سوزد دلش

خانه آبادان سائل، خانه آبادان کند
تشنه سیل است، در گاهی که نبود سائلش

چون جرس،گم کرده راهان گوش بر زنگ وی اند
بر سر راه هدی، هر کس که میلرزد دلش

خط احسانی که با دست سخا گردد رقم
از نگاه منت آلود است خط باطلش

خانه ظالم حباب سیل را ماند، که هست
از غبار کلبه ویران مظلومان گلش

سرکشند آزادگان،زین خاکدان چون سرو و، هست
واعظ از دون همتی، چون بید مجنون مائلش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.